واژه چین

نوشتن آرومم می کنه با اینکه آدم پر حرفی هستم بازم نمی تونم خیلی از حرفامو بگم
نوشتن بهم یه حسی میده مثل حس پرواز

این وبلاگ در وزارت فرهنگ و اسلامی ثبت شده است
مرسی که کپی نمی کنید:)
نگین پوراسلامی
اگر انتقادی حرفی بود ایمیل:
barf.sefidosiah@gmail.com

آخرین نظرات

۳ مطلب در تیر ۱۳۹۵ ثبت شده است

 
  • آخرین آرزویی که داشتند برگشت بود،برگشتند اما چه برگشتنی...
    دیگر مادری نگران گرما و گرسنگی پسرش نیست
    دیگر پدری با افتخار نمی گوید پسرم سرباز هست و همین روزها اموزشیش تمام می شود
    دیگر دختری چشم به تلفن همراه نمی دوزد
    انتظار اینکه سربازی تمام شود نمی کشد...
    دیگر هزارو یک آرزو ندارد
    آرزوهایش رفت زیر خاک...
    دیگر خواهری از ذوق برگشت برادرش آب و جارو نمی کند
    دیگر برادری،برادر ندارد... اینجا نه جنگ بود نه گلوگه...
    فقط سرباز وطن سرباز بود
    تسلیت میگم و دیگر واژه ندارم

  • فیلوسوفیا ..

1-از لباس های رنگی استفاده کنیم

2- در طول روز آب زیاد بنوشیم

3-هر روز  ساعتی را برای مطالعه بگذاریم

4-با دوستانمان برنامه کوه و سینما بگذاریم

5- به دیدن دوستان قدیم برویم

6-برای خانواده مان بیشتر وقت بذاریم

7-هدیه بدهیم

8- ورزش کنیم که وزرش باعث شادابی می شود

9- به همدیگر بدون هیچ دلیلی لبخند بزنیم

10-روزی نیم ساعت تا یک ساعت به پیاده روی برویم

11-به خودمان هدیه دهیم

12-کارهایی که باعث خوشحالیمان هست را انجام دهیم و دیگران را خوشحال کنیم

13-مسافرت برویم

14-آخر هفته ها به پیک نیک برویم

15- آهنگ های شاد گوش بدیم
16-بستنی بخوریم

*داستان "خریت یا زندگی؟مسئله این هست" در سایت داستانک
برای خواندن "کلیک" کنید
  • فیلوسوفیا ..

همه می پرسند که آی فیلوسوفیا (دقیقا با همین لحن)

رسیدن چه طعمی دارد؟

از دعواهایتان بگو اصلا شما دوتا با هم قهر میکنید؟

هر چه هم خوانده باشید هرچه هم اهل علم باشید،از دو فرهنگ و زبان مختلف هستید

راستی رسیدن چه طعمی دارد؟

فانتزی هایی که نوشتی شد؟

مثلا ها واقعی شد؟

زندگیت شیرین شده؟

نگاه می کنم به هر بنی بشری که این سوال ها را می پرسد از آن نگاه ها که یک عالمه حرف دارم

از آن نگاه هایی که باید بلد باشند بخوانند...

راستی نوشته بودم هر آدم،هر دوستی باید خواندن چشم ها را بلد باشد

اما این ها نمی دانند

درک نمی کنند

رسیدن شیرین نیست طعم عسل نداره البته بهتر هر چیزی شیرین تر که باشد دل آدم را می زند

اگر شیرین بود که زده می شد

نوشته بودن از رسیدن،از نرسیدن من آماده بودم برای نرسیدن

هزاران نوشته آماده کرده بودم که اگر نشد بنویسم

من دختر عاقلی نبودم به عقیده خیلی ها

اما درونم یا هرشب بارها عاقل شدن نرسیدن را تمرین کرده بودم

من رسیدم

او رسید

ما رسیدیم

این رسیدن واژه های مرا چید


*این پست با احتیاط خوانده شود نویسنده این پست هنوز فکر میکند دچار خواب و رویا هست گویا در پارسال جا مانده:)

  • فیلوسوفیا ..